ارباب جئون
_تو داری کمکم برام جالب میشی(لبخند)
+من؟(خجالت)
_آ
=ارباب!
_اه مگه نمیبینی در اتاق رو بستم یعنی نباید بیای داخل!
=میدونم ارباب اما اون مهم نیست دشمن خونیتون نامه برامون ارسال کرده..
_بدش به من
(نامه ارسالی: سلام جئون عزیز شنیدم با خدمتکار و برده عزیزت وارد رابطه شدی! عالیه... البته دشمن عزیزت خیلی بهتر از تو به من میرسه و لوسم میکنه
خدانگهدار از طرف مایا ...
جئون فقط امدم بنویسم که همونطور که (اسم دوست دختر جئون مایا) مایا رو برای خودم کردم اون برده احمق رو مال خودم میکنم، ثروت، جایگاه و تمام چیز های که تو داری برای خودم میکنم
از طرف دشمن خونی عزیزم:) )
_اههه اون عوضی (با مشت به میز میزنه)
+ارباب اتفاقی افتاده؟
(جونگکوک عصبی نگاه میکنه و بعد میره جلو و به وحشی ترین شکل ات رو میبوسه... ات کت جونگکوک رو چنگ میزنه تا کوک رهاش کنه و بعد از چنگ جونگکوک کمی آرام میشه)
+من؟(خجالت)
_آ
=ارباب!
_اه مگه نمیبینی در اتاق رو بستم یعنی نباید بیای داخل!
=میدونم ارباب اما اون مهم نیست دشمن خونیتون نامه برامون ارسال کرده..
_بدش به من
(نامه ارسالی: سلام جئون عزیز شنیدم با خدمتکار و برده عزیزت وارد رابطه شدی! عالیه... البته دشمن عزیزت خیلی بهتر از تو به من میرسه و لوسم میکنه
خدانگهدار از طرف مایا ...
جئون فقط امدم بنویسم که همونطور که (اسم دوست دختر جئون مایا) مایا رو برای خودم کردم اون برده احمق رو مال خودم میکنم، ثروت، جایگاه و تمام چیز های که تو داری برای خودم میکنم
از طرف دشمن خونی عزیزم:) )
_اههه اون عوضی (با مشت به میز میزنه)
+ارباب اتفاقی افتاده؟
(جونگکوک عصبی نگاه میکنه و بعد میره جلو و به وحشی ترین شکل ات رو میبوسه... ات کت جونگکوک رو چنگ میزنه تا کوک رهاش کنه و بعد از چنگ جونگکوک کمی آرام میشه)
- ۴.۹k
- ۰۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط